امیر سامانی

صفحه شخصی

امیر سامانی

صفحه شخصی

نجات دهنده در گور خفته است.


بین ستاره‌ای interstellar


.


آینده ای نزدیک است و زمین، انسانها را پس می‌زند. حیات انسانی که به یمن سلسله‌ای از  تصادفها از میان انبوه احتمالات دیگر؛ روی زمین شکل گرفته، باintes6.jpg تهدیدی جدی روبروست.

جامعه در تلاش برای بقا به عصر کشاورزی عقب‌گرد می‌کند، مادر طبیعت اما برایش فرقی نمی‌کند. خاک، سرکش و نامهربان شده، دیگر نه دانه‌ای روی زمین خواهد رویید و نه هوایی برای تنفس آدمیان باقی است. زنجیره تصادفاتی که زمانی به نفع گونه انسان بود،  حالا محبوب دیگری یافته است، گونه‌های دیگری از جانداران هستند که این شرایط برایشان بهترین است.
قانون مورفی: اگر چیزی احتمال وقوع داشته باشد بالاخره اتفاق می‌افتد!

دوران انسان زمینی تمام شده است؛همین.


 

ادامه مطلب ...

بعد از “او”

 

او Her


بعد از “او”

امیر سامانی

“او” مجصول 2013 به نویسندگی و کارگردانی اسپایک جونز از بهترین فیلم‌هایی است که در یکی دو سال گذشته دیده‌ام. فیلم یک درام عاشقانه علمی تخیلی است .اصلی نانوشته هست که می‌گوید اگر می‌خواهی حرف فلسفی بزنی فیلم علمی تخیلی بساز!

و اسپایک جونز در اولین تجربه اش به عنوان نویسنده فراوان از این حرفها زده. دیدن فیلم انبوهی سوال در ذهن بیننده her_xlg_1.jpgایجاد می‌کند که هر بار فکر کردن به آنها خاطره دلپذیر فیلم را تجدید میکند.

داستان فیلم در آینده اتفاق می‌افتد. آینده در فیلم اسپایک جونز چندان دور نیست؛ شاید ده سال دیگر باشد یا همین حدود. چهره دنیا عوض شده ولی بر خلاف بسیاری از فیلم‌های دیگر که در اینده می‌گذرند آینده‌ چندان وحشتناک هم به نظر نمی‌رسد فا جعه‌ای در جهان‌ اتفاق نیفتاده، کره زمین هنوز سالم است و فقر و جنایت و انفجار جمعیت و آلودگی محیط‌ زیست چهره شهرها را عوض نکرده، ماشین‌ها و انسان‌ها مشکلی با هم ندارند. هوش مضنوعی بسیار پیشرفت کزده است ولی نه مانند بلید رانر و AI رقابتی بین انسان وماشین در کار است نه خصومتی. تصویر آینده تصویر دلپذیری است. شهر و فضاهای عمومی نشان از رفاه دارد. خانه ها برزگ و روشن هستند. و اگرچه عادت کرده‌ایم آینده هوایی تاریک‌تر داشته باشد ولی آسمان آینده تمیز است و البته متفاوت. آنقدر متفاوت که لس‌آنجلس آینده را در شانگهای فعلی فیلم‌برداری کرده‌اند و ترکیب غالب رنگها را به طیف زرد نزدیکتر.
وضع اقتصادی آینده هم خوب است آنقدر که مردم حاضرند پول بدهند کسی برایشان نامه عاشقانه بنوسید. یعنی عاشقی هم در آینده هنوز هست؛ ولی گفتنش سخت‌تر شده و میرزابنویس لازم دارد و داستان هم همین است
تئودور یک نویسنده نامه که نامه عاشقانه برای زوج‌هایی می‌نویسد که خودشان از پس ابراز عشقشان بر نمی‌آیند، کاترین همسر تئو بعد از چند سال زندگی با او به تازگی از او جدا شده است.تئو حس می کند که هر احساس ممکنی را با کاترین تجربه کرده است و هیچ چیز نمی‌تواند اورا به آن روزها بر گرداند. حالا جای او خالی است .تئو تنهاست.

تنهایی

تنهایی الان هم هست، همیشه بوده. شاید در آینده بیشتر باشد ولی جنسش فرق نمی‌کند

تئوری‌های روانکاوی سه نوع تنهایی را به ما معرفی کرده‌اند ادامه مطلب ...

یادداشتی در باره " فی‌فی از خوشحالی زوزه می‌کشد"



باید استاد و فرود آمد


صدای خرخر پیرمرد را می‌شنویم که خون بالا می‌آورد.دارد می‌میرد.می داند که دارد می میرد ، مدتهاست که می‌داند .ما هم می‌دانیم .هر فرصتی که پیدا کرده از مرگ حرف زده،مردن خودش؛ مرگ کارهایش و مرگ دورانش.


هر کاری هم که می‌توانسته کرده که جای بیشتری برای مرگ در زندگی‌اش باز کند.از سیگار با سیگار روشن کردنش گرفته تا سوزاندن نقاشی‌هایش یا تحویل دادن مجسمه جدایی و اضطراب به اعلی‌حضرت کارفرمایش و علم کردن نی‌لبک‌زن با پایین‌تنه لخت وسط شهر جماعتی ناموس‌پرست که عین کار گذاشتن بمب ساعتی است زیر اثر.

 

ادامه مطلب ...